همدوش با شیطان(یادداشت روز)
«اگر مردم ایران آزاد بودند، شلوار جین میپوشیدند!» این جمله کاملا احمقانه به نظر میرسد اما دقیقا همان جملهای است که بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی 13 مهر 1392 در گفتوگوی اختصاصی با بخش فارسی رسانه وزارت خارجه انگلستان(BBC) به صورت کاملا جدی بیان کرد. او ادعا میکرد مردم ایران را میشناسد و این جمله را برای نشان دادن شناخت عمیقش از مردم ایران بیان کرد.
فارغ از حماقت نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی در بیان این جمله اما نکتهای قابل توجه پشت این اظهار نظر وجود داشت. شناخت نتانیاهو از مردم ایران از چه درگاهی حاصل و چه چیز باعث محاسبه غلط او نسبت به ایران شده بود؟ دستکم در مورد «شلوار جین» ماجرا مشخص بود. یک کارگردان به یک برنامه تلویزیونی دعوت شده بود اما پس از ضبط گفتوگو؛ این برنامه به هر دلیلی برای پخش به روی آنتن رسانه ملی نرفته بود. آن کارگردان علت عدم پخش برنامه از رسانه ملی را پوشیدن «شلوار جین» بیان کرد و همین کافی بود تا جریان رسانهای غربگرا در ایران از کاه، کوه بسازد و با تیتر «شلوار جین هم ممنوعالتصویر شد!» به خودتحقیری و سیاهنمایی بپردازد. منبع سخنان احمقانه نتانیاهو و علت محاسبه غلط او درباره ایران، رسانههای غربگرای داخلی بودند.
29 دی 1377 روزنامه خرداد به عنوان یکی از نشریات وابسته به جریان غربگرا در داخل ایران طی مطلبی به دفاع از روند سازش با اسرائیل پرداخت و دوم خرداد 1376(انتخاباتی که منجر به روی کار آمدن محمد خاتمی شد) را «نقطه پایانی» بر سیاست مقاومت در برابر اشغالگری رژیم صهیونیستی دانست. برای اولینبار پس از انقلاب صدای متفاوتی از داخل ایران در موضوع فلسطین به گوش ناظران خارجی میرسید و ناگفته پیدا بود بنیامین نتانیاهو نخستوزیر وقت اسرائیل چقدر از شنیدن چنین صداهایی از داخل ایران خوشحال میشود. مدتی بعد عبدالله نوری به عنوان صاحب امتیاز و مدیرمسئول روزنامه خرداد نه تنها ننگ حمایت از اسرائیل را از دامن خود و جریان سیاسی متبوعش پاک نکرد بلکه به حمایت تمام قد از آن پرداخت و گفت: «سخنان امام خمینی(ره) درباره اسرائیل را نیز باید در ظرف زمانی خاص خود مثل آفریقای جنوبی مورد بررسی و امعان نظر قرار داد [...] وقتی جامعه بینالمللی خواهان تحقق صلح در منطقه خاورمیانه است و کشورهای اسلامی، همسایگان اسرائیل و ملت فلسطین و بسیاری از مبارزان آن[!] ناچار به پذیرش صلح تحمیلی شدهاند [...] مخالفت ما چه نفعی عاید ملت ایران میکند؟»
اوج تزویر در همین جمله بود: «مخالفت ما [با اسرائیل] چه نفعی عاید ملت ایران میکند؟» جملهای آشنا که یک دهه بعد با بیانی دیگر به گوش رسید: «نه غزه، نه لبنان؛ جانم فدای ایران!» آن روز 28 شهریور 1388؛ آخرین جمعه ماه مبارک رمضان بود. جریان غربگرای داخل ایران در ادامه آشوبهایشان پس از انتخابات خرداد 1388 درست در «روز قدس» به نفع اسرائیل شعار میدادند. آنها اقداماتشان برای تأمین منافع رژیم صهیونیستی را پشت نقاب دلسوزی برای مردم ایران پنهان میکردند و کاملا طبیعی بود که مورد حمایت و استقبال مقامات اسرائیل قرار گیرند. 20 ژوئن 2009 (30 خرداد 1388) تنها یک هفته از آغاز آشوبها در ایران به بهانه دروغ تقلب در انتخابات میگذشت که «بنیامین نتانیاهو»، نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی در گفتوگو با شبکه ان.بی.سی «کسانی را که سرکشیهایشان در خیابان و جاهای دیگر، جمهوری اسلامی را به لبه پرتگاه کشانده، ستود.» و وزير وقت امور راهبردي رژيم صهيونيستي به روزنامه یدیعوت آحارانوت گفت: «اتفاقي كه در آنجا در حال روي دادن است نشانههاي دلگرم كنندهاي براي غرب دارد.» رسانههای غربگرا آشوبهای خیابانی یک اقلیت را جنبش مردم ایران برای آزادی معرفی میکردند و بنیامین نتانیاهو نیز در گفتوگو با BBC از همین تعبیر برای آشوبهای شکستخورده سال 1388 استفاده کرد: «آرزوی مردم ایران برای آزادی»
وقتی آشوب به سرزمین شام رسید یک بار دیگر این جریان غربگرای داخلی و رسانههای وابسته به آن بودند که سعی کردند «صحنه جنگ آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه ایران و متحدانش» را در قالب «دفاع غیرمنطقی ایران از رئیسجمهور سوریه» تحریف کنند. آنها باز هم پشت نقاب دلسوزی برای مردم پنهان شدند و غلامحسین کرباسچی دبیرکل وقت حزب کارگزاران سازندگی با زیر سؤال بردن اقدامات ایران و متحدانش در سوریه گفت: «مگر ما این جوانهای عزیز را از آب درآوردیم که بگذاریم شهید شوند. ما دلمان میسوزد جوانهایمان شهید شوند و مردم کشته شوند.» در حالی که این جریان و رسانههایش «مدافعان حرم» را «مدافعان اسد» میخواندند تا تحقیرشان کنند؛ رژیم صهیونیستی تروریستهای زخمی شده در سوریه را برای درمان به اراضی اشغالی میبرد و نتانیاهو بر بالینشان حاضر میشد تا به آنها روحیه دهد و تکریمشان کند؛ این اقدامات دو روی یک سکه بودند. کمتر از یک دهه بعد حزب کارگزاران سازندگی در اوج جنگ و جنایت رژیم صهیونیستی در غزه و لبنان، در ارگان رسانهای خود از به رسمیت شناختن اسرائیل سخن گفت و «پیگیری یك راه میانه كه همان تشكیل دو دولتی در فلسطین است.» را پیشنهاد داد. این بار نتانیاهو باید به احترام آنها کلاه از سر برمیداشت!
«زن؛ زندگی؛ آزادی» شعاری بود که اقلیتی آشوبگر با آن در سال 1401 یک کشور را به آتش کشید. آتشبیار این معرکه نیز مثل همیشه رسانههای غربگرای داخلی بودند. آنها و خبرنگاران وابسته به آنها منبع اخبار ضدایرانی رسانههای بیگانه بودند. مطالب و گزارشهای روزنامههای اعتماد، هممیهن، شرق و ... بدون کم و کاست سر از شبکه تروریستی اینترنشنال در میآورد. شبکهای که 19 آگوست 2022 (28 مرداد 1401) «باراک راوید» خبرنگار صهیونیست تارنمای عبری «واللا» و تارنمای آمریکایی «آکسیوس» دربارهاش گفته بود: «موساد به طور مرتب از این رسانه (ایراناینترنشنال) برای جنگ اطلاعاتی خود استفاده میکند.» اتفاقا سردبیر این شبکه معاون فرهنگی وزیر ارشاد دولت غربگرای ایران در اوایل دهه هشتاد بود. شعار «زن، زندگی، آزادی» سرنوشت جالبی داشت. یک روز روی جلد نشریات غربگرای داخل ایران نقش بست؛ یک روز در تجمع انتخاباتی غربگرایان فریاد زده شد، یک روز دیوارنگارهای در اراضی اشغالی با تصویر نظامیان زن اسرائیلی شد؛ یک روز توسط سربازان رسانهای اسرائیل بر ویرانههای غزه نوشته شد و یک روز دقیقا با همین لغات فارسی از زبان منفورترین چهره حال حاضر جهان، بنیامین نتانیاهو با لهجه غلیظ عبری تکرار شد: «زن؛ زندگی؛ آزادی»
نتانیاهو برای مردم ایران پیام فرستاد، آن هم نه یک بار که فقط در یک سال اخیر از آغاز جنگ غزه سه بار این اقدام را تکرار کرد. او امید کاذبی به پذیرش سخنانش در ایران دارد چون عامل یا عواملی با ایجاد محاسباتی نادرست از مردم ایران برای او چنین امیدی را ساختهاند. یکی از مهمترین این عوامل غربگرایان ایرانی هستند. ما با جریانی در داخل ایران مواجهیم که در مقاطع مهمی از دهههای اخیر شانه به شانه رژیم صهیونیستی جلو آمده و پیشبرد مواضع و منافع اسرائیل در ایران را تسهیل کرده است. بخش قابل توجهی از ذهنیت غلط نتانیاهو و سایر سردمداران رژیم صهیونیستی از ایران توسط این جریان و رسانههای وابسته به آن شکل گرفته است. آنها با ارائه تصویری کاذب از مردم ایران صهیونیستها را امیدوار و اسرائیل را برای انجام اقدامات تجاوزکارانه تشویق کردهاند. ۶ آبان ۱۴۰۳ رهبر انقلاب در دیدار با خانواده شهدای امنیت پس از تأکید چند باره بر حفظ امنیت روانی جامعه فرمودند: «بایستی خطای محاسباتی رژیم صهیونیستی به هم بخورد؛ اینها نسبت به ایران دچار خطای محاسباتیاند؛ اینها ایران را نمیشناسند، جوانان ایران را نمیشناسند، ملّت ایران را نمیشناسند، قدرت و توانایی و ابتکار و اراده ملّت ایران را هنوز نتوانستهاند درست بفهمند؛ این را ما باید به اینها بفهمانیم.»
مسئله ما در این مقطع نباید «لزوم برخورد با این جریان» که «چگونگی برخورد با این جریان» و حفاظت از افکار عمومی در برابر آن باشد اما متأسفانه به نظر میرسد برخی مسئولان حتی در قدم اول هم مردد ماندهاند. آنها در یک خطای شناختی تساهل با جریان رسانهای دروغپرداز، شبههساز و تردیدافکن غربگرا را گاهی خوشخیالانه «مدیریت آنها» و گاهی سادهلوحانه «آزادی بیان» قلمداد میکنند. این خطا چتری حمایتی برای همیاران رسانهای اسرائیل در ایران ساخته که در سایه آن با حجم قابل توجهی از یارانههای دولتی، آگهیهای دولتی و شرکتهای نیمهدولتی و حاکمیتی پشتیبانی میشوند؛ عواملشان با رؤسای قوا نشست و برخاست میکنند و حتی در دولت جمهوری اسلامی ایران مقام و منصب میگیرند.
سید محمدعماد اعرابی